tg-me.com/YMirdamadi/1748
Last Update:
سلام دوباره. سپاس از ادامهی بحث، نکاتی را ناظر به فرمایشات شما عرض میکنم. ۱. خوشحال ام که در مورد معنای امّی بودن همنظر ایم. بر این اساس نمیتوان از امیّ بودن بی سواد بودن استفاده کرد و سپس از بی سواد بودن، غیر فلسفی بودن را نتیجه گرفت. ۲. تمایزی که در پاسخ پیشین میان اصطلاحات فلسفی و مضامین فلسفی نهادم اینجا هم به کار میآید. مضامین فلسفی در قرآن یافت میشوند ولو این مضامین با اصطلاحات فلسفی متعارف همراه نبوده باشد. در غیر این صورت پیامد رأی شما این است که فیلسوفی که اصطلاحات خاص خود را داشته باشد فیلسوف به حساب نمیآید که پذیرفتنی نیست و پیامد نامبارک (تالی فاسد) است. ۳. این ادعا که تقوای قرآنی ادامهی همان معنای تقوای عرفی پیشاقرآنی است، نیاز به اقامهی استدلال دارد و نمیشود آن را پیشفرض گرفت. بر این اساس، اگر کتابهای لغت عرب، تدوین پساقرآنی دارند این همهنگام به ادعای شما (مبتنی بر تداوم معنای عرفی لغات در پیش و پس از قرآن) هم ضرر میرساند. با این حال من میتوانم ادعای خودم را به این صورت بازسازی کنم که بگویم: متنی که در جامعهای پراکنده اثر محوری گذاشته بعید است تنها تکرارگر بی خلاقیت همان معنای عرفی زبان متعارف قوم بوده باشد. کتابی که نظر ویژه برمیانگیزد احتمالا واژگان بدیع خود را دارد یا پرداختی بدیع به واژگان رایج در زبان قوم داده است. ۴. عرض من این بود که فلسفهشناسی رایج میان اهل فلسفه هم قبض و بسطی داشته و روزگاری فلسفهشناسی چنان مضیق بود که سیمون وِی و کرکگور هم فیلسوف محسوب نمیشدند و حالا میشوند. همین وضعیت در مورد «قرآن چونان اثر فلسفی» هم در حال رخ دادن است. به تعبیر دیگر، فلسفهشناسی اکنون به قدر کافی موسع شده تا آثاری را بتواند فلسفی به حساب آورد که پیشتر فلسفی محسوب نمیشدند، از جمله قرآن. ۵. اگر معنای متن تنها در نخستین ظهور معنایی آن بسته و برای همیشه تثبیت شده باشد آنگاه شما قادر نخواهید بود که متون مایهور کهن را تبیین کنید. دوام متون مایهور برای زمانها و مکانهای مختلف خود بهترین تنبیه است بر اینکه معنای متن یکباربرایهمیشه بسته نشده و دائماً ساری است. اینکه با این دریای ساری معانی چه باید کرد تا گرفتار نسبیانگاری نشد البته پرسش مهم و عافیتسوزی است. اما هر پاسخی که به این پرسش بدهیم، همچنان متن مایهور، گشوده و دائما آشکارگر معنا باقی میماند. ۶. حتی اگر جدلاً بپذیریم که معنای متن در نخستین ظهور عرفیاش بسته و برای همیشه تثبت شده باشد، باز هم به شکل متناقضنمایی برای فهم آن معنای نخستین در زمانها و مکانهای دیگر به هرمنوتیک سیال نیاز داریم («هرمنوتیک ب» در پاسخ قبلیام). زیرا فهم ما از ظهور نخستین همانا تحت تأثیر محیط خودمان خواهد بود که متفاوت از محیط ظهور معنای نخستین و در نتیجه باز هم معنا، به یک معنا، سیال خواهد شد. به تعبیر دیگر حتی هرمنوتیک غیر سیّال (یا به قول شما واقعگرا) هم نمیتواند پای معنا را در نخستین ظهور عرفیاش به طور کامل ببندد. لای درِ معنا همیشه گشوده خواهد ماند حتی وقتی که میخواهیم باب معنا را سراسر ببندیم.
BY حباب، نوشته/گفتههای یاسر میردامادی
Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 283
Share with your friend now:
tg-me.com/YMirdamadi/1748